با بال و پرت نگو که ماندن ننگ است.........
فریاد نزن که اسمان خوشرنگ است........
برگرد پرنده......دل به پرواز ببند........
اینجا دل یک قفس برایت تنگ است*********
یک عمر فقط فاصله سازی کردند.......
خط های عمودی را موازی کردند.......
روی سیاه جاده ها فهمیدم......
با زندگی من و تو بازی کردند**********
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است........
راه دل خود را نتوانم که نپویم........
هر صبح در ایینه جادویی خورشید.......
دیدم نمیشود در زمین عاشق شد به اسمان پرواز کردیم......
وقتی برگشتیم ما را در قفس انداختند.......
نتوانستیم ثابت کنیم پرنده نیستیم.......
ما تنها.........
عاشق شده بودیم********